پست قبل رو پاک کردم چون هم اعصابم خورد بود و هم ناراحت و بی حوصله بودم. پریروز حدود 24 ساعت هیچ خبری از میثم نبود، انقدری نگران بودم که حدود 70 بار زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود، بعدا کاشف به عمل اومد ایشون رفته ییلاق و آنتن نداره! به من نگفته بود و خیلی نگران بودم! پریشب دور و بر ساعت 12 فقط پنج تا پیام داد و گفت که آنتن نداره و هروقت اومد پایین حرف میزنیم! من عصبانی شدم و نوشتم "چرا بهم نگفتی، باید اون روی سلیطه مو نشونت بدم تا انقدر نگرانم نکنی؟"، دیروز صبح سین کرد و هیج حرفی نزد. لست سین تلگرامشو هم ریسنتلی کرده و از اونموقع تا الان خبری ازش نیست دوباره. دیر یا زود سر و کله اش پیدا میشه ولی من دیگه اون آدم قدیم نیستم و دیگه حوصله مسخره بازی رو ندارم. واقعا این پسر توانایی ریدن به اعصاب منو داره، منی که کلا آدم خونسردی و آرومیام رو جوری حرصی و عصبی میکنه که برای خودمم عجیبه. اگه امروز یا دیروز زنگ میزد بحث و دعوا و داد و بیداد میکردم، ولی دیگه همچین تصمیمیندارم، چون واقعا جایی رفتنش به من ربطی نداره و شوهرم نیست که بخوام بهش امر و نهی کنم، و نمیخوام ضعف نشون بدم و خونسرد بودن بیشتر باعث میشه تا متعجب بشه، وقتی بیاد وانمود میکنم مهم نیست و ازش توضیح نمیخوام ولی دهنشو سرویس میکنم به موقعش
مو مو، خنده، من بازدید : 127
سه شنبه 28 مهر 1399 زمان : 1:39